دیکشنری
مجتمع شدن
english
1
general
::
gather
transnet.ir
معنی‌های پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
مجاور یکدیگر
مجاورت
مجبور
مجبور بودن
مجبور ساختن
مجبور کردن
مجبورا
مجبورکننده
مجتمع
مجتمع آپارتمانی
مجتمع اداری یا تجاری
مجتمع پتروشیمی
مجتمع سازی
مجتمع سازی (برق)
مجتمع سلامت
مجتمع شدن
مجتمع طبیعی تفریحی
مجتمع فراغت
مجتمع گردشگری آپارتمانی
مجتمع مسکونی
مجتمع کشتارگاهی
مجتمعا
مجتهد
مجد
مجدانه
مجدد
مجددا
مجددا ارجاع کردن
مجددا بیان کردن
مجددا پرداختن
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید